
عمر، مکانیکی ساده است که از یک زندگی راحت و متوسط برخوردار است. او بیش ازاندازه به دوستانش علی و چنگیز اعتماد دارد. هنگامی که با “ایسان” ملاقات می کند به دام عشق او می افتد. بعد ازپایان خدمت سربازی او به عشق خود ایسان پیشنهاد ازدواج می دهد و درست صبح روز بعد، به جرم قتل و سرقت دستگیر شده و به زندان می افتد. در حالیکه دوستان او علی و چنگیز و دختر مورد علاقه اش ایسان، به همراه میلیونها دلار از صحنه جرم دور شده اند و او را برای همیشه تنها گذاشته اند.خیانت دوستان مورد اعتماد و زن مورد علاقه اش او را در زندان آزار می دهد. عمر در زندان با رامیز که یکی از اعضای مقتدر مافیا است آشنا شده و ازآنجایی که رامیز، او را مانند یکی از پسران خود می داند، برای مدت هشت سال تحت توجه و حمایت او قرار می گیرد. سرانجام با یک شورش ساختگی توسط رامیز، عمر موفق به فرار از زندان شده و برخلاف تصور همه که فکر می کنند او در این درگیری کشته شده است، با انجام یک عمل جراحی پلاستیک موفقیت آمیز و تغییر صدا و اندام خود با فراهم کردن اسنادی جعلی هویتی تازه برای خود می آفریند و نام ” ایزل ” را برای خود برمی گزیند. ایزل در زبان ترکی به معنی ابدیت است. او می خواهد با هویت جدید خود از دوستان خائن و زنی که دوستش می داشته انتقام بگیرد. زیرا کسی نمی داند او همان عمر، مکانیک ساده دل است. او با کمک های رامیز حالا مردی ثروتمند، قماربازی ماهر و شخصیتی مورد توجه مردم شده است.اما آیا او می تواند بقیه زندگی خود را در صلح و آرامش بگذراند؟ یا خیانت دوستان صمیمی خود را ندیده بگیرد؟ و آیا زن مورد علاقه اش هنوز جایی در زندگی او دارد؟عمر اکنون به نام ایزل برگشته است تا انتقام بگیرد. آیا عطش انتقام، روح زخمی او را التیام خواهد بخشید؟…